طلسم رفع كدورت

۲ بازديد

اين كليسا در ارتباط ميانجي و روحي تخصص دارد و به جاي سبك عبادتي كه در بيشتر كليساها مي بينيد، مردگان كانون اجتماع هستند. رسانه‌هاي روحي بالاي منبر مي‌ايستند و به افرادي اشاره مي‌كنند كه برايشان پيام‌هايي دارند و آن‌ها را مي‌رسانند تا همه بتوانند بشنوند.

طلسم دلتنگي

طلسم دلتنگي : اولين زني كه در شبي كه من حضور داشتم صحبت كرد به مردي كه بايد نود ساله باشد اشاره كرد و گفت: «تو آنجايي. شما يك بار يك چارلي را مي شناختيد. مجبور شدم از پوزخند زدن خودداري كنم، زيرا تصور مي‌كردم آن مرد در زمان خود صد چارلي را مي‌شناخت.

تا اينجا، من تحت تاثير قرار نگرفتم. اما بعد خانمي بالاي منبر آمد و به من اشاره كرد. او گفت كه حضور مردي را احساس مي كند كه در خشونت و احساس سرما جان باخته است. سپس او يك تاريخ را در آوريل نامگذاري كرد.

طلسم دلتنگي : هيچ‌كدام از اينها براي من معني نداشت، بنابراين فكر كردم كه اكنون در دو اعتصاب در حال اجرا هستيم. دوست من اما مثل يك روح سفيد بود. بعد از اينكه ما رفتيم، از او پرسيدم چه مشكلي دارد، و او به من اطلاع داد كه چندين سال قبل دوست پسري داشته است كه در تاريخي كه رسانه صحبت كرد به قتل رسيده است.

من واقعاً شوكه شده بودم و با صداي بلند متعجب بودم كه چگونه رسانه من را براي دريافت پيام انتخاب كرده است. از دوستم بيشتر در مورد وضعيت پرسيدم و متوجه شدم كه من و مادرم در همان آپارتماني زندگي مي‌كرديم كه دوست پسر او به قتل رسيد.

طلسم دلتنگي : در حالي كه اين تجربه باورنكردني بايد باعث مي شد كه هنر مديومشيپ را بيشتر كشف كنم، در واقع از آن دوري كردم. در بيشتر ده سال اول يا بيشتر از بيست و سه سال تحصيلم در زمينه جادوگري، به ندرت با مردگان سروكار داشتم.

اين ايده من را مي ترساند، به خصوص پس از تجربه ام در كليساي معنوي – بنابراين طلسم ها و تشريفات من بر روي روش هاي جادويي رايج تر متمركز بودند و هرگز در خواب نمي ديدم كه مرده ها را احضار كنم تا در هر يك از آنها به من كمك كنند.

طلسم دلتنگي : خانواده شاون از دوران جواني به او طلسم‌هاي عاميانه، طلسم‌ها و توانايي‌هاي رواني را آموخته بودند، اما او همچنين در روش روح‌گرايي با يك رسانه با استعداد به نام Dottie آموزش ديد. در سال ۱۹۹۸، سرانجام در مراسم ساليانه سالم شاون، “پيام هايي از دنياي روح” شركت كردم.

اوايل‌هاي معروف‌تر به‌عنوان رسانه و كانالي براي خدايان عمل مي‌كردند، اما مردگان منبع اطلاعات براي برخي بودند. همه اورالس مردگان تحت فرمانروايي خدايان طلسم رفع كدورت بودند و هميشه براي آنها دعا و قرباني مي شد.

طلسم بازگشت

طلسم بازگشت : مشاوره با اوراكل در دنياي كلاسيك بسيار مورد احترام بود – و همچنين به عنوان يك تجارت جدي تلقي مي شد. مسائل ايالتي و همچنين تداركات براي نبردها طلسم دندان روباه و جنگ ها هميشه به پيشوايان ارائه مي شد.

رهبران بزرگ معمولاً فرستادگاني را به پيشگاه‌ها مي‌فرستادند، اما گاهي خودشان مي‌رفتند، مخصوصاً اگر نياز شديد بود. گاه از طريق پيشگوها از مردگان براي مشاوره در تصميم گيري هاي زندگي، حل قتل ها و جنايات، و ارائه راهنمايي در مورد آنچه در زندگي پس از مرگ مي آيد، مشورت مي كردند.

طلسم بازگشت : به طور كلي، يونانيان معتقد بودند طلسم خاك لانه مورچه كه مردگان مجبور به گفتن حقيقت هستند، اگرچه گزارش هايي از اطلاعات نادرست وجود دارد. هنگام برخورد با مرده يا هر موجود روحاني، تشخيص امري ضروري است.

جهان كلاسيك باستان داراي چهار مكان اصلي پيشگويي مردگان بود: آكرون در تسپروتيا. طلسم براي دلتنگي معشوق در كامپانيا، ايتاليا؛ Heracleia Pontia در ساحل جنوبي درياي سياه. و تاينرون در نوك شبه جزيره ماني.

طلسم بازگشت : در اين مكان‌ها نيز ارواح‌سازي انجام مي‌شد تا ارواح مردگاني را كه به مردم دلبسته بودند و عذاب مي‌دادند از بدن خارج كنند. يوناني ها طلسم بازگشت معشوق با فلفل سياه از چندين واژه براي توصيف اين مكان هاي دورنما استفاده مي كردند.

يا “محل نبوت مردگان”؛ يا “محل ترسيم ارواح”؛ و ، يا “محل نبوت ارواح”; در قرن پنجم و چهارم قبل از ميلاد مورد استفاده قرار گرفتند.

طلسم بازگشت : اصطلاح يا “محل ارسال ارواح” در حدود سال ۱۰۰ پس از ميلاد ثبت شد و در قرن پنجم پس از ميلاد ما اصطلاح nekuor(i)on، “محل ديدن مردگان” را با يك نوع مي‌يابيم. ۱۱ در واقع، هر مكاني كه داراي غار يا درياچه باشد.

مي‌تواند به عنوان مكان انظار مردگان در دنياي كلاسيك عمل كند، و احتمالاً بسياري از اين مكان‌ها مورد استفاده قرار گرفته‌اند كه در ادبيات باقي‌مانده ثبت نشده است.

طلسم بازگشت : غارها به‌ويژه به‌عنوان روزنه‌هاي طبيعي به عالم اموات ديده مي‌شدند و بنابراين مكاني عالي براي احضار مردگان بودند. ارجاعات ادبي به سايت‌ها گاهي مبهم بود، و از اين رو تفكيك جزئيات يك سايت از سايت ديگر قابل تفسير توسط محققان بوده است.

غار كوچكي كه محل پيشگاه بود در زير معبد پوزئيدون در دماغه دماغه قرار داشت. زماني ده تا دوازده متر عرض و پانزده متر عمق داشت و در و ديواري داشت. سقف مدت ها پيش فرو ريخت.

طلسم رفع

طلسم رفع : همه اعضاي عهد از اين روش پيروي مي كنند و مي گويند: “به سبت!” اعضاي عهد در جهت عقربه‌هاي ساعت در اطراف دايره حركت مي‌كنند و كشيش و كاهن در راس آن‌ها هستند و طبق ترجيحات فردي مي‌رقصند يا راه مي‌روند.

باز هم، سازهاي كوچك براي ضرب مناسب هستند، مانند تنبور يا طبل. اعضا ممكن است هر چند بار كه بخواهند در اطراف دايره حلقه بزنند، قبل از اينكه بالاخره بيايند و آواز و رقص را متوقف كنند.

طلسم رفع : سپس كشيش مي گويد: “خداوند به پايان سفر خود رسيده است.” كشيش مي گويد: “بانو پاي خود را در مسير مي گذارد.” سپس يك موتيف فصلي اجرا مي شود، مانند شروع يكي از فصل هاي پرورش حيوانات، بازگشت پيروزمندانه الهه از دنياي بين زندگي، يا حتي رقصي در اطراف ميپل.

سپس زنگ هفت بار نواخته مي شود. يكي از اعضاي Coven مي‌گويد: «دروازه‌ها به جلو و عقب مي‌چرخند و همه آزادانه مي‌توانند از آن عبور كنند. پروردگار ما به پايان سفر خود رسيده است تا بانويي را كه در انتظار اوست، با گرمي و آرامش بيابد.

طلسم رفع : اين زمان براي شادي و زماني براي به اشتراك گذاشتن است. غناي خاك بذر را مي پذيرد; و اكنون زماني است كه دانه ها بايد ريخته شوند. با هم بودن شادي مي آورد و فراواني زمين را پر مي كند. بياييد كاشت فراواني را جشن بگيريم.

چرخش چرخ؛ فصل بانو. با تاريكي وداع كنيم و بر نور درود فرياد بزنيم. لرد و ليدي بانو و پروردگار مي شوند همانطور كه چرخ مي چرخد ​​و ما هميشه جلو مي رويم. كشيش سپس مي گويد: “چرخ مي چرخد.” همه اعضاي ميثاق مي گويند: “بي وقفه.”

طلسم رفع : كشيش مي گويد: “چرخ مي چرخد” همه اعضا مي گويند: “و دوباره مي چرخد.” سپس كشيش مي گويد: «خداحافظ پروردگارمان»، همه اعضاي عهد مي گويند: «به بانو خوش آمديد». كاهن مي گويد: “خدا-زمستان به سلطنت او پايان مي دهد.”

همه اعضاي عهد مي گويند: “همانطور كه الهه تابستان رو به نور مي شود.” كشيش مي گويد: “سلام و خداحافظ!” همه اعضاي عهد تكرار مي كنند، “سلام و خداحافظ!” كشيش و كاهن به رهبري اعضاي پيمان در يك رقص در اطراف دايره كه به سمت ميپل منتهي مي شود، ادامه مي دهند.

طلسم رفع : هر يك از اعضاي عهد بايد يك روبان بردارند و با روبان در اطراف ميپل برقصند و در حالي كه دور آن مي رقصند، روبان ها را در هم مي پيچند. اين رقص و درهم تنيدگي تا زماني ادامه مي يابد كه همه روبان ها بسته شود و نماد پيوند زن و مرد – يعني به هم پيوستن همه چيز باشد.

خواندن يا آواز خواندن در حين رقص مناسب است و ممكن است آهنگ هاي مناسب در كتاب هاي باغبان يافت شود. در اينجا نسخه اي از شعر روديارد كيپلينگ، اثر جرالد گاردنر است: اوه، به كشيشان هنر ما نگوييد زيرا آنها آن را گناه مي نامند.

طلسم رفع : اما ما تمام شب را در جنگل خواهيم بود. تابستاني كه در آن جا خوش مي كنيم. اكنون خورشيد از جنوب با بلوط و خاكستر و خار طلوع كرده است.» كشيش و كاهن به جايگاه خود در محراب باز مي گردند. كشيش سرش را خم مي كند و سينه هايش را با دستانش روي هم مي زند.

طلسم خاك

طلسم خاك : فقهي به عنوان مكاني براي جستجوي مردگان براي نبوت مستند شده است. در منابع باستاني هيچ اشاره اي به غار نشده است. به نظر مي رسد مكان واقعي اوراكول خود درياچه آكرون بوده است كه در فراتر از محل تلاقي رودخانه به دليل گسترش رودخانه آكرون در يك منطقه باتلاقي شكل گرفته است.

صداهاي اسرارآميزي كه توسط آب چشمه در خاك ايجاد مي‌شد، به جو اضافه مي‌شد كه گمان مي‌رفت از حضور مردگان زيرزميني سرچشمه مي‌گرفت. گفته مي شود كه چندين فرود اسطوره اي به عالم اموات در آنجا اتفاق افتاده است: اورفئوس در تعقيب اوريديك.

طلسم خاك : تسئوس; و هراكلس كه به نظر مي رسد دو بار فرود آمده است، يك بار براي تسئوس و بار ديگر براي سربروس. آكرون به خداي عالم اموات هادس و همسرش پرسفونه تقديم شد و به احتمال زياد دنياي زيرين جايي بود كه او او را از آنجا ربود. دانيل اوگدن، مورخ، پيشنهاد مي‌كند.

كه نسخه‌هاي دنياي زيرين از آكرون و كوسيتوس كه در اديسه هومر از آنها صحبت مي‌شود، ممكن است بر اساس اين مكان واقعي باشد. همتايان اساطيري جايي بودند كه اديسه توسط سيرس فرستاده شد تا روح تيرسياس را احضار كند.

طلسم خاك : هرودوت مورخ يوناني داستان پرياندر، فرمانرواي مستبد و حريص كورنت را نقل كرد كه يكي از مردان خود را به آكرون فرستاد تا از روح همسرش مليسا بپرسد، جايي كه او قبل از مرگش مقداري پول از يك مهمان پنهان كرده بود.

پرياندر به طور تصادفي مليسا باردار را با لگد زدن به او از شدت عصبانيت كشته بود. سايه مليسا احضار شد اما پاسخي نداد و شكايت كرد كه در هادس سرد و برهنه است زيرا پرياندر مراسم مناسب سوزاندن لباس هايش را در مراسم خاكسپاري او انجام نداده است.

طلسم خاك : او همچنين با ارائه يك واقعيت وحشتناك كه فقط پرياندر مي توانست از آن مطلع باشد هويت خود را اثبات كرد: او به فرستاده گفت كه شوهرش نان هاي خود را در تنور سرد گذاشته است. يعني با جسد او رابطه جنسي داشت.

در پاسخ، پرياندر تمام زنان كورينث را احضار كرد، آنها را برهنه كرد و لباس آنها را با دعايي به مليسا سوزاند. او فرستاده ديگري را به آكرون فرستاد و اين بار مليسا مرده محل پول پنهان شده را فاش كرد. ۱۴ افلاطون درياچه آچروسيان را به عنوان مخزن روح مردگان به تصوير مي كشد.

طلسم خاك : كساني كه براي مشورت مي آمدند شير، عسل، روغن و شراب و خون حيوانات قرباني شده را در گودال هايي كه در كنار درياچه حفر شده بودند يا در خود درياچه مي ريختند. گفته مي‌شود كه مردگان از آب‌ها برخاستند تا به سؤالاتي كه از آنها مي‌شد پاسخ دهند.

سپس احضار كننده مي گويد: «عجله كن! عجله! زماني براي انتظار نيست! ما به سبت رفتيم، پس دير نكنيد!» سپس كشيش يا كاهن مي گويد: “به سبت!”

ديگ در محله شمالي قرار دارد و در كنار آن جارويي قرار دارد كه به آن «بسوم» مي گويند. اين آيين نقطه مياني نيمه تاريك سال را نشان مي‌دهد، كه در غير اين صورت به‌عنوان نيمه‌ي راه برتري خدا شناخته مي‌شود.

طلسم دندان

طلسم دندان : اين تا حد زيادي جشن بزرگداشت الهه است. در كنار محراب «تاج نور» قرار داده شده است كه در واقع دايره اي از شمع است. در اين مراسم، پارچه محراب و شمع هاي محراب بايد قهوه اي رنگ باشد. برپايي معبد انجام شده است.

اين مراسم ممكن است با مراسم مناسب دنبال شود – ماه كامل يا ماه نو در صورت مناسب. زنگ سه بار توسط يكي از اعضاي عهد كه به عنوان احضار كننده تعيين شده است نواخته مي شود.

طلسم دندان : احضاركننده مي گويد: «عجله كن! عجله! زماني براي انتظار نيست! ما به سبت رفتيم، پس دير نكنيد!» سپس كشيش يا كاهن مي گويد: “به سبت!” سپس همه اعضاي عهد مي گويند “به سبت!” با پيشروي كشيش و كاهن، عهد در جهت عقربه‌هاي ساعت در اطراف دايره مقدس حركت مي‌كند يا در حال رقصيدن يا راه رفتن، به دلخواه. هر كس به تعداد دلخواه به اطراف مي رود.

كشيش يا كاهن سرودهايي را براي پيوستن خدايان شروع مي كند. در نهايت، همه از رقصيدن و آواز خواندن يا راه رفتن دست مي كشند. سپس عضو عهد مي گويد: «اكنون پروردگار ما به اوج سفر خود رسيده است.» كاور دوم مي گويد: “حالا او رو به بانو مي كند.” كشيش سپس مي‌گويد: «اگرچه جدا از هم يكي هستند.»

طلسم دندان : كاهن مي گويد: “آنها هم سايه هستند و هم نور” پس از اين، اجراي يك موتيف فصلي اجرا مي شود، مانند نقطه مياني در سفر زمستاني خورشيد، يا دويدن كاهنان لوپركاليا، جشنواره رومي، يا جارو كردن كهنه و شروع جديد زنگ هفت بار نواخته مي شود.

سپس يكي از اعضاي عهد مي گويد: «پروردگار ما اكنون به نيمه سفر رسيده است. پيشاپيش نور بانوي ما را مي بيند و زندگي را از نو آغاز مي كند، پس از اين دوره استراحت. اين اولين جشنواره سال كلتيك بود.

طلسم دندان : اين زماني است كه بره هاي بهاري متولد مي شوند و ميش ها در شير مي آيند. خود بهار از دور معطر است. و افكار به همان اندازه كه روي خداست.